زود باور بودم
من می دانم
نباید به حرف هایش دل خوش می کردم
نباید به نگاهش عادت می کردم
آخر...
... دلچسب بود حضور کوچکش در تنهایی بزرگم
عالی بود شعارهای کودکانه اش مثل فیلم های رمانتیک عاری از تلخی واقعیت
نباید به صدایش سازم را کوک می کردم
نباید به دلش قلبم را هدیه می دادم
آخر...
نو بود دستان خشکش در دستان آزادم
عجیب بود مردمک های چشمش مثل نوای گریه نوزادی پاک
زود باور بودم
من می دانم ...
زن که باشی دربارهات قضاوت میکنند؛
دربارهی لبخندی که بیریا نثار هر احمقی کردی!
دربارهی زیباییات ... که دست خودت نبوده و نیست!
دربارهی تارهای مویت که بیخیال از نگاه شکآلودهی احمقها از روسری بیرون ریختهاند!
دربارهی روحت، جسمت، دربارهی تو و زن بودنت قضاوت میکنند!
تو نترس و زن بمان
احمقها همیشه زیادن!!!!
نترس از تهمت دیوانههای شهر
که اگر بترسی رفته رفته زنِ مردنما میشوی!
آرامــش یــعنی ؛
هر وقــت قهــر کردی ،
مطمئـن باشی بجـز تــو ، هیچکــس جاتو نمیگــیره...
آهای ....!!! شما که جفتت رو پیدا کردی...
شما که همدم و هـم نفـس داری....
شما که واسه درد دلت یه آغوش داری که توش آروم میشی....
شما که عشقت پیشته و بی نیازی....
آره با شمام....
یه لحظه رو واسه بوسیدنش از دست نده...
دقیقه های با هم بودن زود میگذره ....
قدرش رو بدون ...
که تنها موندن سخت میگذره....
شهر از بالا زیباست ؛
و آدم ها از دور جذاب ...
فاصله مناسب رو حفظ کنیم
تا دوست داشتنی بمونیم ....!!!
آرام می بوسمت از این دور هـــا ..
چشمانت رآ کـــه ببنـــدی
حس می کنـــی
طعمش را
سوت پایان را بزن ،
صداقت من،
حریف هرزگی تو...
نمی شود!!!
Design By : Mihantheme |